لایتنـــــــاهی

خویشم همه غیر آمد؛ از غیر گسستم من...

لایتنـــــــاهی

خویشم همه غیر آمد؛ از غیر گسستم من...

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهادت» ثبت شده است

FatimahZahra01_2.jpg

فلک امشب نسیمی سرد دارد

زمین از غصّه رنگ زرد دارد

بیا ای دل! بنالیم و بگرییم

هوای کوفه بوی درد دارد...

dasht-darya-binahayat


دل تو ساقه تردی ز نور بود، افسوس

که نور می‌شکند در جهان ماهی‌ها.../

هو الخالق

اول توضیح بدم که این پُست، شامل دو فایل صوتی هست که لینک دریافت هرکدوم، در انتهای متن زیر صوت اومده.


1. غزل زیبای شهادت حضرت امیر علیه السّلام. (شعرخوانی آقای ابوذر بیوکافی، شب 21 ماه مبارک؛ 1391، هیئت ثارالله رشت) (لینک دریافت)

2. چهارمین قسمت برنامه‌ی انحراف از سری برنامه‌های «زنگ بیداری»، کاری از رادیو اینترنتی «صدای میقات» با موضوع جمعه‌ی خونین مکّه (1366) برای دوستانی که «نه‌چندان بی‌ربط»ِ پُست قبل رو خوندند ولی اصل قضیه را نمی‌دونستند. (لینک دریافت)
پ.ن.: پُست قبل، برنامه‌ی رادیو افسران، شدیداً توصیه می‌شه!
+ پوسترهای «از فلسطین تا فلسطین»، کاری از خانه‌ی طراحان انقلاب

***

مانند آتشی که ز پُشت در آمده، آه! از نیام کوفه دو خنجر برآمده:

تا غرق خون کند دل محراب را یکی؛ بندد به روی خون خدا آب را یکی.../

هو الخالق

ما رو هم دعا کنید توی این شب‌های عزیز... آیت الله بهجت و آیت الله آقا مجتبی تهرانی رو هم با یک صلوات یاد کنید، بلکه وساطت کنند، نوری هم این گوشه‌ی تاریک زمین رو روشن کنه.../

توضیح طرح: اِلِمان حصیر و دو مرد نشسته از این‌جا.

***

این جزر و مد چیست که تا ماه می‌رود؟

دریای دردِ کیست که در چاه می‌رود...؟

            من مایلم اینجا یادی بکنم از محمد جهان آرا، شهید عزیز خرمشهر و شهدایی که در خرمشهر مظلوم آن طور مقاومت کردند. آن روزها بنده در اهواز از نزدیک شاهد قضایا بودم. خرمشهر در واقع هیچ نیروی مسلح نداشت. نه که صد و بیست هزار (مانند بغداد) نداشت بلکه ده هزار، پنج هزار هم نداشت. چند تانک تعمیری از کار افتاده را مرحوم شهید اقارب پرست که افسر ارتشی بسیار متعهدی بود از خسروآباد به خرمشهر آورده بود، تعمیر کرد. (البته این مال بعد است، در خود آن قسمت اصلی خرمشهر نیرویی نبود) محمد جهان آرا و دیگر جوان‌های ما در مقابل نیروهای مهاجم عراقی یک لشکر مجهز زرهی عراقی با یک تیپ نیروی مخصوص و با نود قبضه توپ که شب و روز روی خرمشهر می بارید سی و پنج روز مقاومت کردند. همانطور که روی بغداد موشک می زدند، خمپاره ها و توپهای سنگین در خرمشهر روی خانه های مردم مرتب می بارید، اما جوانان ما سی و پنج روز مقاومت کردند. بغداد سه روزه تسلیم شد ملت ایران، به این جوانان و رزمندگانتان افتخار کنید. بعد هم که می خواستند خرمشهر را تحویل بگیرند، دوباره سپاه و ارتش و بسیج با نیرویی به مراتب کمتر از نیروی عراقی رفتند خرمشهر را محاصره کردند و حدود پانزده هزار اسیر در یکی دو روز از عراقیها گرفتند. جنگ تحمیلی هشت ساله ما، داستان عبرت آموز عجیبی است. من نمی دانم چرا بعضی ها در ارائه مسائل افتخار آمیز دوران جنگ تحمیلی کوتاهی می کنند.

مقام معظم فرماندهی کل قوا 22/1/1382 نماز جمعه تهران